همیشه میگن روزای خوب ساختنی َن نه اومدنی .
19 اردیبهشت ِ نود و دو
روزی ک به بهترین نحو و توسط سه دوست خوب ساخته شد
رها , شادی , مریم
با صحبتای دوتایی ِ منو مریم شروع و با خدافظی ِ من و شادی و رها , وسط سالن ِ متروی امام خمینی به آخر رسید .../
راه رفتنا , دنبال هم گشتنا , ناهار , بستنی , یخ در بهشت , لواشک ـآی مری , خندیدن ـآ , چرت و پرت گفتنا , حضور چار تایی ِ ما , دور همی و کتاب خریدنا و خستگیا + شیطونیای بضی ـآ ( ماجرای چمدون / مری میدونه چی میگم :دی ) / همه و همه دست به دست هم داد و دور همی مون ُ زیبا کرد و روز خوبمون ُ ساخت .
حالا من موندم و ی خاطره ی زیبا از ی دور ِ همی و ی روز ِ بسیار خوب و ی کتاب ِ شازده کوچولو ک
رها و شادی
بم هدیه دادن
و حس ِ خوب ِ بعد از دیدار / :× .
چقد دوستون داشتم , چقد حضورتون دلچسب بود و آشنا / دلم براتون تنگ میشه
کلمات کلیدی:
بلاخره پس از ماه ها دعا و مناجات و التماس , خدا زد پس کله این استاد و ما امشب زود تعطیل شدیم
قدم زنان و با آسودگی خاطر پیش به سوی بستنی نیشکر - حالا بماند که سر راه از نمایشگاه
مبل و لوستر و جواهر فروشی و اینا گرفته تاا فروشگاه لوازم خونگی ام سر زدیم ;;) - !
آقا ِ بهمون گف میتونید شیش تا گوله بستنی انتخاب کنید , منم عین این سرخوشا همینجور
داشتم سفارش میدادم ک یِیهو سر ِ چار تا گوله اون یکی آقا ِ گف بفرمایید خانوم -ینی تموم
شد-137- -/ من -128-
کلی ناراحت ازینکه شاتوتی شُ سفارش نداده بودم شادان و خندون بسمت نیمکت -165- :دی
میلرزیدیم و میخندیدیم و بستنی گوله ای میخوردیم -همون اسمایلی ِ-
خنده دار تر اینکه عالم و آدم نگامون میکردن , حتی یه خانوم ی گف شما سردتون نیس ؟! مام همچنان سرخوش -165-
پس از پایان بستنی دیدیم نع به جایی نرسید , گوشه دلمونم نگرفت , خیلی خوشحال تر رفتیم
به آقاِ گفتیم بازم میخوایم ;;) -64- , آقا ِ با نیش ِ باز گف بگید چی میخواید
اینبار دیگه شاتوتی سفارش دادم -همون اسمایلی ِ- :دی
بستنی به دست پیش , به سوی مترو قلهک , وسط راهم جلو بیمارستان توقف برای به آخر
رسوندن بستنی :دی
انقد خندیدیم که هر دو به سرفه کردن افتادیم , پیشنهاد دادم بریم ذرت بخوریم , بهدش اون گف نع
دیگه جا ندارم -137-
قول گرفتم سه شنبه بریم ذرت بخوریم ;;)
خیلی خوش گذشت خیلی حال داد
خدایا قدّ ِ خوشمزگی ِ گوله های بستنی شکرت :ط
کلمات کلیدی:
امروز 91/12/24 دوساله شدم
- - -
حرفا و بغض ـآمو دوباره جم کردم
امشب سر پروفایلم خالی کردم
وقتی دستم به جایی بند نباشه میزنم پروفایلمُ میترکونم
چقد امروز گند بود / چقد پرم / چقد دلم گرفته / چقد بغض داشتم
چرا ؟!؟!؟!؟!؟!؟!
نمیدونم , نمیدونم , نمیدونم
لعنت به این "نمیدونم" ها
کلمات کلیدی:
نه اینکه سکوت کرده باشم , نه
اینجا , من نگاه های خیره ام را حواله ی دستانی کردم که سال هاست از نبودنش میگذرد
من را از چشمانم بخوان / اگر مردی
کلمات کلیدی: سکوت , نگاه , خیره
پنداشتم تویی
گلی کاشتم !
حالا که تو نیستی
چشمانم را میکارم
به انتظارت . . .
کلمات کلیدی:
بیا و بگذار
دستانت را
بر چشمانم
.
میخواهم در این هیاهو
تمام کنم
هر آنچه را که از آن من است
و
در تو نیست
!!!
کلمات کلیدی: هیاهو , چشمانم
بازم روزای نکبت گرفته / .
روزایی که گیجم ُ نمیدونم دارم چیکار میکنم
حتی نمیدونم خوبم یا بدم , خنثای خنثی . . .
بازم خیرگی , بازم بُهت / اما اینبار از هیچی !!
این روزا منم و نمیدونم هام , کابوس ـایی که هیچی نیسن ...
- نه آرومم نه آشوبم -
سرد ِ سرد ِ سرد
دی ماه ِ 91
کلمات کلیدی:
با توام عزیز ِ لعنتی !!
== == ==
اگــر دری میــان مــا بــود،
مــیکــوفتــم؛
درهــم مــیکــوفتــم!
اگــر میــان مــا، دیــواری بــود،
بــالا مــیرفتــم، پــاییــن مــیآمــدم؛
فــرو مــیریختــم!
اگــر کــوه بــود، دریــا بــود،
پــا مــیگــذاشتــم
بــر نقشــه جهــان و
نقشــهای دیگــر، مــیکشیــدم!
امــا میــان مــا، هیــچ نیســت،
هیــچ؛
و تنــها بــا هیــچ،
هیــچ کــاری نمــیشــود کــرد . . .
-( شهاب مقربین )-
لعنت به تو ، نفرین به تو !!
کلمات کلیدی: هیچ , پوچ
جان ِ جانان !
بــرگشتــنات ، رسیــدن نیســت !
پــرنــده از کــوچ بــاز مــیگــردد !
افســوس ، هــر بــاد ،
شــاخــهای از لانــه بــرده اســت !
کَنــده اســت . . .
0-( سید محمد مرکبیان )-0
کلمات کلیدی: کوچ , لانه , باد
کابوس ینی اونجایی که میگی اَه ، لعنتی بازم شب شد ، اونجایی که میگی نفرین به این شب ـآ و روز ـآ !
کابوس ینی شب زنده داریای ِ بی جهت ، ینی بر باد بودن !
معجزه
معجزه ینی وقتی که داری هق هق گریه میکنی ، یکی sms بده بگه چته ؟ خوبی ؟ / توام بگی نه
میشه برام حرف بزنی ؟ برام قرآن میخونی ؟
-/ آره عزیزم ؛ صب کن برم وضو بگیرم و بیام
توام تو دلت بگی : قربونت برم که اینقد خوبی :× و منتظرش بمونی
میاد و ازت میپرسه : کدوم سوره رو بخونم برات ؟
-/ اول نیت کن برام ، بعد مث دیوان قرآن ُ باز کن ، بعدشم اون صفحه ای که سمت ِ قلبت هستُ بخون برام
: )
سوره یوسف ؛ آیات 87 تا 95
معجزه
ینی هوایی شدن ، هوایی ِ قرآن
ینی تو اون تاریکی و سکوت ِ وحشی ، پاشی چراغ ُ روشن کنی و بی صدا قرآن باز کنی
( ای فرزندان ! بروید و از حال یوسف و برادرش تحقیق کرده و جویا شوید
و
از رحمت بی منتهای خدا نومید مباشید که هرگز جز کافر هیچ کس از رحمت خدا نومید نیست )
( ... ... ... یوسف فرمود که آری من همان یوسفم و این برادرم بنیامین است ،
خدا به رحمت بی حساب خود بر ما منت نهاد که البته هر کس در حوادث عالم تقوی و صبر پیشه کند
چنین کسی نیکوست و خدا اجر نیکوکاران را ضایع نگرداند )
و نوید ِ بخشش گناه ـآ از سوی خدا
: )
===== =====
اینا ینی چی جز لبخند ِ خدا ؟
معجزه ینی اون لحظه ای که پُر میشی ازش و هق هق ِ گریه امونت نمیده که بهش بگی عاشقتم
==== ====
میدونی عزیزم ؟ اینا ینی اینکه تو فرشته ای ، فرشته ی من
( :
دیدی فرشته ؟ دیدی خدا بهم گفت صبر کن و ببخش ؟!دیدی بهم گفت که گناهاتُ بخشیدم ؟!
دیدی؟
حرفای خدا ینی آرامش ، ینی اینکه تو خوبی و پاک
ینی اینکه این روزا تموم میشه ، ینی اینکه من آروم باشم
-124-
=== ===
فرشته ی من
دوستت دارم !
همین
کلمات کلیدی: کابوس , معجزه , آرامش , فرشته